۱۳۸۶ آذر ۳, شنبه

از یک روز پائیزی سرد

سلام
سالها عادت به نوشتن داشتم ,هنوز هم این باور رادارم که لمس صفحه سفیدکاغذیک چیزه دیگه است. ولی خیلی هم چاره ایی نیست, دیگه شاید وبلاگ نویسی از هیچی نویسی بهتر باشه.
امروز 3 آذره , یک روز پائیزی غلیظ کمی سرد, امروز شبیه همه قدیم هاست شبیه نشستن و چای خوردن و حوصله نداشتن برای هیچ شلوغی
گاهی احساس می کنم تمام فصل پائیز را توی حیرتم ,فکر می کنم چقدر همه چی عجیبه چقدر جدیده , جالبه سال بعد هم دوباره همه این حس ها تکرار میشه انگار طبیعت نمی گذاره ما فراموش کنیم هر چقدر هم که ما فراموش کنیم
بگذریم
سالها پیش از یک دفتر کوچک جلد سورمه ای شروع کردم که تکه های ذهنم را روش می نوشتم و حالا این صفحات مجازی که هنوز برام عجیبن, حالا از این جا شروع می کنم

... سلام

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خوب شد نوشتی ناهید..یاد ناحید افتادم ..ناهیدی که بدون اون دفترچه ی سورمه ای عروسی کرد و رفت ...